...1


...چشم هایش

...بهانه ای برای نفس کشیدن

دلم گرفته از اینهمه ناباوری...

مگر در خلوت دلم جز صدای "تو" ترنمی دیگر هم شنیده می شود که اینگونه از تشویش پژواک ها در گوش جانت آزرده خاطر بودی؟!

دراین داستان که نامش را "عشق" می گذاشتی،

تراژدی رفتن تو، و ماندن من،

برای چندمین بار...

باید تکرار شود؟!

تا باور کنی که

ماندگار ترینم...!؟

کدام سخن تو را چنین پریشان کرده که حتی سایه ی خاطرات هم،

خیالت را رصد نمی کند؟!

بدون تو و نگاهت، بدون تو و بودنت،

مرهمی برای این دل نا شکیبا پیدا نخواهد شد...



نظرات شما عزیزان:

mehdi
ساعت21:41---12 آذر 1391
سلام گلم وب توهم قشنگه ممنون سر زده بودی اگه دوست داشتی وبمو با نام سلطان تنهایی لینک کن
پاسخ:مرسی! بله شما هم لینک شدی...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:,ساعت 3:30 PM توسط melOdy| |


Power By: LoxBlog.Com